میلاد حضرت بانو
بانو سلام…
می گویم بانو، احساس دوری می کنم. پس راحتر میگویم السلام علیک یا حضرت فاطمه معصومه سلام الله علیها.
درود بر شما و امام غریبم، شمس و الشموس، انیس النفوس، امام رئوف علی ابن موسی الرضا علیه السلام.
خانم،حضرت فاطمه معصومه سلام الله علیها، در سالروز خجسته میلادتان یاد عرفه سال گذشته افتاد. حیات صحن اصلی شما. از باب الرضا وارد شدم بیش از آینه کاری های صحن اصلی، گنبد و کبوترانت که عاشقانه گرداگردت در پرواز بودن مرا در خود فروبرد.
آن روز من تنها نیامدم. همسفرانم سربازانی بودن که تازه آمده بودن مشق سربازی کنند، با دلهای پاک و چهره های نورانی، تعدادشان بد نبود، اگرچه عده ای از آن ها اکنون در میان ما نیستن؛ اما شما را قسم دادم به دل های پاک آن بچه ها و صداقتشان، یادتان هست.
خانم؛ اما هنوز احساس نمیکنم مهر سرباز حقیقی بودنمان را،هنوز نیامده مولای غریبی که چه بسا منم دلیل غربتش.
خانم، می شود در سالروز میلادتان، نفس خسته ما را به نفسهای گرم مولا تلاقی دهی.
خودم بیشتر شرمنده ام از توشه و کوله بار تهی و پر از گناهم؛ اما به دعای شما دلخوشم و معصومیتتان.
خانم، دلم در صحن است و گاه روبروی ضریح، میان خیل عاشقان و محبان و شیعیانتان. در آن هیاهو، دیدن یک آشنا می چسبد بر جان روح خسته کاش…
خانوم، معصومه ای؛ اما نمیدانم چرا هرگاه فاطمه معصومه میخوانمتان دلم و چشمانم به باران صفا می گیرد. به باران ارادت به مادر. بانو، شما را بحق مادر دعا کنید تا سربازی حقیقی شویم. من و تمام فرزندان . من و تمام سربازانش در گوشه گوشه این دنیا.
بانو، راستش را بخواهی خجالت می کشم از خودم و مولایم، پر از دردم از طعنه های دشمنان شما و دین، که چرا با این همه ادعا هنوز مولایتان به 313 یار تنهای است.
بانو، دعایمان کنید که در ادعا نمانیم. نجاتمان بده از فتنه های آخر الزمانی….
… دعایمان فرما یا حضرت فاطمه معصومه سلام الله علیها …