نه صبر کن
نه صبر کن.
هوای شب هم دلش گرفته است.مثل دل زمین.
ازگناه زیاد، جای تنفس کم است. نه صبرکن.گمان نکرده ام، چون طلبه ام تافته ای جدا بافته ام، نه.
من گناهم روی زمین گاه بیشتر می شود. چون دانستم وعمل نکردم.خواندم و عمل نکردم.دیدم و سکوت کردم.گفتند و دانستم خطاست، انا راحت زبان از سخن فروبستم.
من مانده ام و غربتی که خود دلیل آن هستم. از تنهایی مولایی که من شکستم.گاهی دلی را وگاهی چشمی را.
سیل باران چشم هایم هم که ببارد حجمی از کوتاهیم کم نمی کند.اما همه ی حجم تنهایم را خدا پر می کند. اومی داند که جز آغوشش پناهی ندارم.
من او را دارم وتنهایی را باور ندارم.برایم، حجم بودنش کوتاه می کند، بی عدالتی، قضاوت های نادرست، تهمت ها و…همه بزرگ و کوچک های دیگری که در مقابل رحمت و مهربانیش کوچکند.
خدایا بودنت را شکر برای همه ما که چون تویی داریم و تو تنهایی چون، چو مایی داری.
الحمدلله کما هو اهله.